یا فاطمه (س)جان
می کنم بر نام تو امشب نگاه
نام زیبا، مهربان و بی گناه
چون حدیث عشق می آید به یاد
غم وجودم را دهد ناگه به باد
بند بنده هستی ام از هم گسیخت
چشم تا دانست امشب اشک ریخت
ای غم این دریای دل طوفان مکن
اندکی مهلت دلم ویران مکن
مهلتی ده باز گویم قصه را
یاد آرم بر جهان این غصه را
دختری از جنس نور از جنس آب
در برش شرمنده نور آفتاب
مادرش بانوی اعلی بهشت
نام او را خالق از پاکان نوشت
دختر پاک نبی ام مصطفی(ص)
همسر شیر خدایم مرتضی(ع)
عشق را تفسیر زیبا می کند
جان فدای جان مولا می کند
عشق یعنی فاطمه(س) حب علی
عشق یعنی بیعت دل با ولی
بیت الاحزانی خراب اما عجیب
همدم بانوی آن شهر غریب
لایقش این عالم خاکی نبود
خلق هر هفت آسمان بهرش نمود
از رخش شرمنده ماه تابناک
حیف نوری بستهء زندان خاک
مردمان قدرش یکی نشناختند
آتش اندر خانه اش انداختند
گوهر حق در ره حق آب شد
عشق او در هر دو عالم ناب شد
فاطمه جان!
شیعه مدیون دل والای توست
رهرو راه تو و مولای توست
«شعر از: اعظم شاکری»